سید علی موسوی نژاد منو

لینک مستقیم:

تحوّلات زیدیه یمن / گفتگو با مجله دانشجویی هفت اقلیم

 

هفت اقلیم

 

تحوّلات زیدیه یمن / گفتگو با استاد موسوی نژاد

به کوشش: * مهدی فصیحی دستجردی، * سید ابراهیم افتخاری

اشاره: سید علی موسوی نژاد، مدرّس دانشگاه، عضو هیأت علمی مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، و مدیر گروه مذاهب اسلامی مؤسسۀ آموزش عالی ادیان و مذاهب قم است..

حوزه مطالعات و تحقیقات او مذاهب اسلامی است و به دلیل مسافرتهایش به عربستان و یمن و ارتباط نزدیکی که با شیعیان زیدی آن سامان داشته است، با زیدیه بسیار آشناست. زیدیۀ یمن هم او را می شناسند و از کتاب او به نام«تراث الزیدیه» که به دلیل تسلطش به زبان، به عربی تألیف گردیده است، استقبال خوبی کرده اند. از او مقالاتی در مجلات مختلف و مصاحبه هایی در خبرگزاریها منتشر شده است و اثر مشترک او به نام درسنامۀ «عقاید زیدیه» هم به چاپ رسیده است.

سید، خیلی صمیمی، مهربان و جوانگراست و…  دعوت ما برای مصاحبه را با آغوش باز پذیرفت ولی به دلیل تأخیر چند ماهه در انتشار نشریه، نتوانستیم این مصاحبه را در زمان خودش چاپ کنیم.

تحولات اخیر  یمن و نقش شیعیان این کشور در این تحولات، مطالبی هستند که متأسفانه به دلایل سیاسی در جامعه ما کمتر به آنها پرداخته می شود. مایلیم  به عنوان کارشناس مذاهب اسلامی در مورد این تحولات توضیحاتی بفرمایید.

ما امروز در یمن با جریانی روبه رو هستیم که به نام جریان الحوثی معروف است. جریانی که در ابتدا بسیار محدود ولی روز به روز بر گستره آن افزوده شده است. خاستگاه این حرکت، منطقه شمالی یمن در استان صعده است. منطقه ای که خاستگاه ابتدایی حکومتهای شیعی زیدی یمن و در طول قرون متمادی با حوزه‌ها و علمای این مذهب عجین گشته است. برای فهم درست این حرکت باید کمی به عقب برگردیم و دسته بندی کلی از زیدیه داشته باشیم. اولین تقسیم تاریخی زیدیه تقسیم به زیدیان جارودی و زیدیان غیرجارودی است. جارودیان، زیدیانی هستند که علاوه بر اعتقاد به قیام و انقلاب،  وابستگی و علقه شدید به اهل بیت(ع) داشته و اندیشه های شیعی در آنها پررنگ است. این جریان که در مقایسه با اهل سنت، نزدیک به شیعیان امامی است، همواره جریان اصلی در میان زیدیه بوده است.

جریان دوم زیدیه که بیشتر حدیث گرا هستند،  از لحاظ اعتقادی متشیع به حساب می آیند. حتی کسانی همچون ابوحنیفه هم که افکار انقلابی زید را می پسندید ولی در موراد دیگر همچون مسأله امامت با زید همراه نبودند نیز به همین معنا متشیع و زیدی به حساب آمده اند. این جریان در طول تاریخ وجود داشته ولی همیشه در اقلیت بوده اند و انعکاس چشمگیری در طول تاریخ جز در چند برهه نداشته‌اند.

در دوره های میانی نیز همین دو گرایش در زیدیه وجود داشته است مثلاً عبدالله بن حمزه، امامِ برجسته زیدیه در قرن ۶-۷ و یا امام دیگری با نام احمدبن سلیمان وجود دارند که سردمداران همان گرایش اصیل زیدی جارودی هستند. عبدالله بن حمزه، در جایی می گوید: «در زمان ما در یمن جز جارودی‌ها،  زیدیِ دیگری وجود ندارد» . در همان زمان در سوی دیگر، شخصیتی به نام نشوان بن سعید حمیری صاحب «الحور العین» ظهور می کند که مبانی کلامی در او بسیار کم رنگ است و منتقد زیدیه به شمار  می رود و قائل است که افکار زیدیه ساخته و پرداخته امامان زیدیه بعد از زید بن علی(ع) است والا خود او با خلفا و صحابه رابطه بسیار خوبی داشته است!

در قرون اخیر نیز همین دو جریان وجود دارند و می بینیم که امامانی در میان زیدیه ظهور می کنند که دارای عقاید جارودی هستند و مبانی شیعی در میان آنها بسیار پررنگ است. به طور مثال منصور بالله قاسم بن محمد که تشکیل دهنده حکومت سوم زیدیه یمن است و عثمانی‌ها را از یمن اخراج کرد. در دوران حکومت او و فرزندنش المتوکل علی الله (معاصر با ظهور صفویه در ایران)،  عالمانی ظهور می کنند که گرایشهای شیعی آشکاری دارند و علماء غیر جارودی،  آنها را متهم به غلو و خروج از زیدیه و پیوستن به امامیه می کنند. در زمان ایشان مظاهر و شعائری مثل عید غدیر و عاشورا پررنگ می گردد ولی متأسفانه نوادگان قاسم بن محمد،  تبدیل به جریانی وا داده و منفعل در برابر عقاید اهل سنت شدند و به تبع و بر اساس قاعده کلی «الناس علی دین ملوکهم» علمایی ظهور کردند که گرایشهای شدید حدیثی و سلفی داشتند. کسانی مثل شوکانی و ابن امیر و ابن وزیر که حتی علمای زیدی آنها را جزء زیدیه نمی دانند و از اهل سنت به شمار می آورند ولی کسانی که از خارج مذهب زیدیه به آنها می نگرند،  آنها را نیز گرایشی از زیدیه می دانند.

اگر در گرایش جارودی علمایی ظهور می کنند، مانند: صاحب دو جلد کتاب قطور با نام «انوارالیقین فی امامه امیرالمؤمنین» که حتی زیدیه کنونی این کتاب را چاپ نمی کنند چرا که قدح جدی نسبت به خلفاء و دیگر مخالفان حضرت علی دارد. در مقابل شخصی مانند شوکانی و ابن امیر صنعانی ظهور می کنند که سلفی‌ها به کلام آنها استناد می کنند چراکه از پیروان اهل حدیث و احمد بن حنبل حساب می شوند. تنها جرم زیدیان واقعی نزد سلفی‌ها و وهابی‌ها این است که شیعه زیدی هستند. آنها قائل هستند که امام زید با خلفا و صحابه مشکلی نداشته است. کار به جایی  می رسد که وقتی شوکانی در رأس قدرت قرار می گیرد و قاضی القضات زیدیه می شود، دست به قلع و قمع علمای جارودی می زند و دستور قتل برخی را به جرم غلو صادر می کند مثل شهید سماوی.

در قرن چهاردهم هر چند امامان زیدی با تمدن و عصر جدید آشنا شدند و رگه های روشن فکری داشتند و تلاش کردند دستگاه امامت را با اندیشه ها و علوم نوین وفق دهند ولی هنوز زیدی به شمار می رفتند. در این قرن عالمان بزرگی ظهور کرده اند مانند علامه مجد الدین المؤیدی که با ۱۰۰ سال عمر هم اکنون در قید حیات است. او نماینده فعلی جریان زیدیه جارودی  و صاحب تألیفات بسیار است و ساکن استان صعده،  مرکز جریان جارودی زیدیه است.

عالم دیگری که در این منطقه ساکن است سید بدر الدین الحوثی است که از سادات طباطبایی و از علمای بنام و صاحب تألیف است.  تألیفات او بسیار نزدیک با مکتب امامیه است مثلاً کتابی دارد به عنوان «من هم الرافضه» و در این کتاب تلاش می کند ثابت کند رافضی‌ها امامیه و پیروان امام صادق(ع) نیستند بلکه در مرحله اول، بنی امیه و دشمنان اهل بیت(ع) هستند و در تألیف دیگری با عنوان «آل محمد لیس کل امۀ» به اثبات این مطلب می پردازد که سادات و اهل بیت(ع)، مقام بلندی داشته و دارند. «الفئه الباغیه» در توضیح و تفسیر روایت نبوی قاتلان عمار، جزوات «تفسیر ثقلین» ، «زیاره القبور» ، «تحریر الافکار» و «السهم الثابت فی ابطال دعایات النواصب» از دیگر آثار ایشان است. ایشان در ایام جنگهای یمن در دهه ۹۰ به ایران کوچ کرد و چند سالی در ایران میهمان بود و زندگی بسیار ساده و زاهدانه ای داشت.

در رابطه با فرزندان این عالم بزرگوار، خصوصا شهید سید حسین و نهضت او  بیشتر توضیح دهید؟

سید بدرالدین الحوثی،  فرزندان متعددی دارد که معروفترین آنها شهید سید حسین حوثی و عبدالملک که جانشین سید حسین است و یحیی حوثی که نماینده مجلس یمن بود و اکنون در آلمان مستقر است و جنبه تریبون رسمی و تبلیغاتی حرکت را بر عهده دارد.

سید حسین حوثی و جمعی از جوانان صعده گروهی به  نام «شباب المؤمن» تشکیل دادند که منتقد وضعیت موجود حوزه های دینی یمن و علمای آن بودند. این جریان باعث رنجش علماء و ریش سفیدان زیدیه گردید و حتی در مقطعی این گروه توسط عالمان زیدی طرد شدند. آنها حتی با علامه مجدالدین المؤیدی نیز اختلاف پیدا کردند. نهایتاً دوستان سید حسین نیز او را رها کردند ولی او جمعیت شباب المؤمن را رها نکرد و سعی کرد خلأ فرهنگی موجود در زیدیه را که از همان ابتدا به خاطر اشتغال به جنگ و جهاد در زیدیه ایجاد شده بود،  پُر کند و لذا به کار با نوجوان و جوانان پرداخت و سعی نمود یک روحیه آگاهی بخشی و بیداری براساس مؤلفه های زیر ایجاد کند:

  1. شیعی بودن و حضور پررنگ مبانی شیعه در آن.
  2. نقد وضعیت موجود.
  3. ترویج افکار امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی ایران در زمینه‌هایی همچون مبارزه با استکبار و آمریکا و اسرئیل.

او در بیشتر سخنرانی های خود که در جمع جوانان ایراد کرده،  از امام و انقلاب ایران نام می برد و می بینیم که علاقه و گرایش شدیدی به جریانهای شیعی مثل حزب الله لبنان و شخص سید حسن نصرالله دارد و پرچمهای حزب الله در سراسر منطقه صعده برافراشته می شود. دولت یمن که طبیعتاً تاب و تحمل وجود این فرهنگ و گرایش را نداشت،  او و همفکرانش را متهم به امامی مذهب و جاسوس ایران بودن می کند و حتی او را متهم می کند که ادعای امامت و پیامبری دارد و قصد دارد نظام امامت را که در عرف فعلی یمن نامطلوب است،  به یمن بازگرداند لذا در سکوت مجامع بین المللی و اسلامی و حتی شیعی،  حمله وسیعی را برعلیه ایشان آغاز می کند و مراکز تجمع آنها را بمباران می نماید. سید حسین نیز به کوهها پناه می برد و با استفاده از ذخایر غذایی و تسلیحاتی که از قبل فراهم شده بود،  به مقابله با حکومت بر می خیزد و این درگیری که در سال ۵-۲۰۰۴  شروع شده، با کش و قوس فراوان تاکنون ادامه دارد. سرانجام سید حسین در یکی از حملات کشته شده است وعکس او هم منتشر گردید ولی هنوز هم برخی از دوستان او منکر شهادت او هستند!  این یک مسأله سابقه دار در زیدیه است که برخی از پیشوایان زیدیه کشته می شوند ولی پیروان آنها  منکر کشته شدنشان می شدند!

پس از کشته شدن الحوثی گویا نهضت او ادامه دارد،  و این حرکت به شخص او وابسته نبوده است؟

پدر و برادران سید حسین راه او را ادامه  می دهند و   جنگ اخیر که از اوایل سال ۲۰۰۷ شروع شده و تا همین یک ماه  قبل ادامه داشت، جنگ چهارم به حساب می آید.

گاهی شنیده می شود که نهضت الحوثی را به مذهب امامیه پیوند می زنند، آیا این مطلب درست است؟

نکته قابل توجه همین است که هر چند خاندان حوثی و جریان جارودی نزدیکی بسیار به شیعه امامی دارند ولی در نهایت اینها زیدی مذهب و پایبند به اصول و قواعد زیدیه می باشند و اینکه در برخی از رسانه‌ها اینها امامی مذهب معرفی شده اند،  اولاً ناشی از اعتقادات نزدیک آنها به مذهب امامیه  است و ثانیاً نزدیکی بسیار آنها به انقلاب اسلامی ایران و حضرت امام است. ثالثاً تلاش دولت یمن برای منزوی کردن آنها در میان مردم زیدی آن کشور موجب شد تا رسانه های حکومتی یمن آنها را امامی مذهب و وابسته به ایران معرفی کنند.

این را هم اضافه کنم که بی اطلاعی رسانه ها و مردم ما از دیگر فرق شیعه از جمله زیدیه از طرفی و نزدیکی اعتقادات آنان با عقاید ما از طرف دیگر موجب اینگونه اشتباهات در رسانه های ما می شود.

از اینکه در این گفتگو شرکت فرمودید، بسیار متشکریم.

 

لینک این مصاحبه در وبگاه شیعیان یمن:      

http://alyamani.blogfa.com/post-200.aspx

  • از ارسال پیام شما متشکریم . میتوانید از کد های اچ تی ام اس strong , code و a href استفاده کنید.